محل تبلیغات شما

درست همین چند دقیقه ی پیش از یکی خوشم اومد

‌وای شبیه آرش عبادی توی ذهنمه(پسر رویایی ذهنم با ویژگی های رمانتیک)

حسابی هیجان زده ام

شایدم از تنهاییمه که سریع انقدر هیجان دارم

و دوست دارم  با یکی پرش کنم

حتی شده با فکر

مسلما با فکر چون تو واقعیت که به چشمشم نمیام انقدر هم خجالتی ام هم دست و پا چلفتی ام مدام سوتی میدم

هم اینکه من خانوا ده ام ازم خوششون نمیاد

رفیقام ولم کردن

همه ازم متنفرن

محبت مادر من بهم اینکه یه ساعت فوشم نده یا یه روز نفرینم نکنه

اوج محبت خواهرامم به اینکه میدونن بیماری رنج آوری دارم اما خودشون رو میزنن به اون راه

بعد من انتظار دارم یک غریبه از من خوشش بیاد

وای که چقدر دیشب ناراحت شدم وقتی فهمیدم هم محبوبه هم معصومه (خواهرام) میدونن بیماری دارم و به روی خودشون هم نمیارن تازه چند وقت پیش توهین محبوبه هم یادم نرفته که دلم رو ش. و بیماریم و مسخره کرد

هعی بیخیال عاشقی زهرا

تو حتی بیماری

کی حاظره با دختری مثل تو با این زندگی رنج آور ازوداج کنه!

بغض گلوم رو گرفته اما تو کتابخونه ام نمیتونم گریه کنم

خدایا پشیمون شده بودم که باهات اشتی کنم و نماز بخونم

اما بازم میگم

مگه نماز برای شکر گزاری نیست!؟

من بابته چی شکر گزار باشم

تنم سالمه!؟

خانوادم دوستم دارن!؟

رفیق دارم!؟

به آرزو هام رسیدم!؟

تا حالا کسی عاشقم شده!؟

بابت تحقیر کردنم از طرف ادمای اطرافم شکر کنم!؟

خودت بگو.

بیخیال این پسره و ماجرای امروز.

 

 

احساس میکنم از کسی خوشم اومده...

شرایط اقتصادی این مانتو رو تنم کرد!

نظرات تایید نشده ۶۸

هم ,ام ,تو ,رو ,شکر ,اینکه ,محبوبه هم ,میدونن بیماری ,تو با ,مثل تو ,با این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Hanism