یه مدته تق و لق میام وبلاگ
دنیای روبیکا و اینستا بدجور منو درگیر کرده
دیگه حس نوشتن ندارم
نظرات تایید نشده به ۶۸ تا رسیده
بازم به متن غم انگیز یه اتفاق بد
انگار اینجا شده جایی برای درد و دل
یکی از جوجه هام جون داد
امروزب صدای گریه مامانم بیدار شدم جوجه ی خروسم تازه چند روز بود قوقولی میکرد و خیلی زیاد دوسش داشتم همش بغلم بود صبح جنازه اش رو دیدم داغون شدم اما دارم به خودم میگم همین که گوشت نشد تو بشقابم خیلی خوب بود اخه همش آرزو میکردم خودشون بمیرن اما سر بریده شون رو نبینم
احساس میکنم از کسی خوشم اومده...
جوجه ,شدم ,نشده ,۶۸ ,ی ,رو ,جوجه ی ,تایید نشده ,میگم همین ,خودم میگم ,به خودم
درباره این سایت